بنياد فرهنگی کمال

ششمين نشست دگرانديشان

جمعه 13 خرداد 1384 برابر با 3  ژوئن 2005

 

وقت شناسی

 

نظر به اينکه چند تن از دوستان برداشت متفاوتی ازاشاره من به وقت شناسی در موضوع درستيهای نادرست داشتند، لازم دانستم تا بدين وسيله مطلب را روشن کنم.  ولی قبل ازآن بايد از توجه خاصی که به اين برنامه نشان داديد تشکر کنم.

 

اشاره من به وقت شناسی به دو منظور بود:

 

1.  در فرهنگ ما بر خلاف آنچه بما نسبت ميدهند، وقت شناسی ازاهميت ويژه ای برخوردار است.  تنها با اين تفاوت که تآکيد برماهيت وقت شناسی است نه شکل آن.  همانطورکه تشبيه "وقت طلاست" زبانزد خاص وعام است، بزرگان شعر و ادب فارسی به ماهيت وقت توجه خاص نشان داده اند که هرحرف جائی وهر نکته مقامی دارد. برای مثال به اين کاربرد وقت از نظامی گنجوی توجه بفرمائيد:

 

نه دانش باشد آنکسرا نه فرهنگ     که وقت دوستی پيش آورد جنگ

به عالم وقت هر چيزی پديد است        در هر گنج را وقتی کليد است

غافل منشين نه وقت بازی است      وقت هنراست و سر فرازی است

 

ويا اين بيان شيوای مولوی:

 

درنمازش چو خروسم سبک ووقت شناس      نه چو زاغم که بود نعره او وصل گسل

 

وبالآخره بيان فيلسوفانه ناصر خسرو:

 

آسايشت نبينم، ای چرخ آسيائی    خود سوده می نگردی، مارا همی بسائی

بسيار گشت دورت، تا مرد بی تفکر   گويد همی قديمی، بيحد و منتهائی

ايام بر دوقسم است، آينده و گذشته    وان رابوقت حاضر، باشد ازاين جدائی

پس توبوقت حاضر، نزديک مرددانا    زان رفته انتهائی، زآينده ابتدائی

مرهرکه رابينی، يا هرکجا نشينی   گاهی زدرد نالی، گاهی زبينوائی

 

بعبارت ساده تربايد گفت همانطورکه زندگی کردن مديريت محدوديتهاست تاازمواهب زندگی بهره مند شويم، وقت شناسی مديريت زمان است تاازامکانات بودن لذت ببريم واين وجه تمايز انسان متمدن از متجدد است که از زنده ئی کردن به زندگی ميرسد وبرخلاف انسان متجدد زندگی را فدای زنده بودن نميکند.  انسان متمدن جبر زمان را بخوبی ميشناسد ولی باآن در ستيز نيست.  او حتی درتطبيق شرايط زندگی خود با مديريت قراردادی جامعه درتعيين وقت راه اعتدال را درپيش ميگيرد تابدام هياهوبرای هيچ گرفتارنشود.  برای انسان متمدن زنده بودن زندگی نيست وبرهمين منوال بدنبال زمان دويدن وقت شناسی نخواهد بود.

 

2. تآکيد بيش از حد برشکل وقت شناسی نه تنها مفيد بفايده نيست، بلکه ميتواند با فشارروانی که بر روحيه انسان وارد ميکند، آسيبهای جبران ناپذيری ببار آورد.

 

فرهنگ ايرانی نه تنها برماهيت وقت شناسی تآکيد دارد، بلکه با فرم آن نيز سازگاراست ولی کاربرد ماشينی آنرا درتمامی زوايای زندگی بسط نميدهد.  ازانصاف بدوراست که اينهمه دقت و ظرافت در تحويل سال و انجام فرائض مذهبی وکشاورزی و غيره را ناديده بگيريم.  واژه ساعت بمفهوم امروزی آن در آثار بزرگان ادب فارسی نشان ازکاربرد همگانی آن دارد.  به اين اشعار فردوسی توجه کنيد:

 

چو ازروز يکساعت اندر گذشت     بيامد بدرگاه چوپان زدشت

   زترکان نبود کس درآن پهن دشت چو ازروز نه ساعت اندر گذشت

بيک ساعت از هفت فرسنگ راه    برفتند ايمن زايران سپاه

 

ويا اين تقسيم وقت اوحدی مراغه ای در هفتصد سال پيش:

 

شب سه ساعت به امر حق صرف کن    سه حساب و کتاب ورقعه و حرف

سه به تدبير ملک و رآی صواب    سه به آسايش و تنعم و خواب

روزراهم بدين قياس نصيب    بکنی گر مديری و مصيب

 

دراينجااوحدی در مشاوره خود برای ملازمت پادشاه،  شب را به 12 ساعت تقسيم ميکند که بنظر ميرسد ساعات شبانه روز همان 24 ساعت امروزی بوده است.  بنابراين اندازه گيری وقت ازقديم ونديم در فرهنگ ما وجود داشته و مورد استفاده قرار ميگرفته است و ما هرگز نه با ماهيت وقت شناسی بيگانه بوده ايم و نه با شکل و اندازه گيری آن.  ولی اولی هميشه بر دومی ارجح بوده است.   حتی درکاربرد اداری وقت، مفهوم ضرب الاجل دليلی ديگر بر اولويت فرهنگی است که شرايط زمان و مکان را درک ميکند ودربند سيستمهای ماشينی نيست.

 

ولی دنيای غرب بابسط کاربرد ماشينی وقت درتمام شئون زندگی، مشکلات عديده ای برای شهروندان خود ببار آورده است که شايد ساده ترين آن مشکل ترافيک باشد.  نه اينکه ما مشکل ترافيک نداريم، بلکه اين نيز ساخته و پرداخته تحميل تجدد وارداتی بر عليه شناخت فرهنگی خلق و خوی مردم است.  درست است که اگر درساعت معين خودرا به فرودگاه نرسانيم، پروازرا ازدست ميدهيم ولی لزومی ندارد که خودرا به آب و آتش بزنيم تا  در ساعت معين به مهمانی برسيم.  اگر ميزبان نتواند نيم ساعت برای دير وزود آمدن مهمانان در نظر بگيرد، او با شرايط زمان و مکان بيگانه است.

 

تجدد در وقت شناسی، بگمان من،  بردگی بيچون و چرای سيستمهای غربی است.  درحاليکه مفهوم تمدن طالب اولويت رفاه بر سيستمهای قراردادی است.  بدين معنی که انسان متمدن با سيستم لجاجت نميکند ولی اگر سيستم مؤثر ويا جوابگو نباشد، شعور متعارف را ملاک وقت شناسی قرار ميدهد.

بااحترام

محمد پورقوريان

21 خرداد 1384 برابر با 11  ژوئن 2005